لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ
داستان کافر
در یکی از جنگ ها پیامبر ص مشغول شستن لباس شده بودند و از جمع فاصله گرفته بودند. کافری روی سینه پیامبر ص آمد و پرسید: یا محمد چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ پیامبر ص فرمودند: خدا ؛
دستش مقداری لرزید پیامبر روی سینه او آمد. پیامبر پرسید حال چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ گفت خلق محمدصل الله علیه و آله.
پیامبر او را آزاد کرد و رفت