پایگاه منبر

hfatemi

نوشته ها
47
دنبال کنندگان
0
دنبال می کند
0

آخرین یادداشت ها

سوره الْبَقَرَة - آیه 152
1403/08/03

فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا

بیان ذکر اساتید به دیگران

باید دید ذکر خاص است یا عام.
مثلا برای گرفتاری و بی پولی بوده است اینها مشکل ندارد
اما برای گرفتاری های روحی است این مشکل دارد.
نکته: اگر با استناد به امام (این توجه) بگویند و در روایات باشد تاثیر سوء ندارد.

منبع: استاد محمد باقر تحریری
سوره الْبَقَرَة - آیه 152
1403/08/03

فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا

ذکر همراه با عدد دیگران

در روایت داریم مثلا بعد از نماز صبح 7 مرتبه حلقوه
اما اگر در روایت نداریم اگر کسی خودش رفته و به آثارش رسیده این شخص قابلیت بیان دارد.
این گونه امور و ذکر ها را نباید به شریعت نسبت داد.

منبع: استاد محمدباقر تحریری
سوره الْبَقَرَة - آیه 152
1403/08/03

فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا

ذکر واقعی

ذکر واقعی همین توجهات است نه فقط ذکر لفظی.
توجهات ذکر است، هم خودمان درک کنیم هم به دیگران برسانیم.

منبع: استاد محمدباقر تحریری
سوره الْبَقَرَة - آیه 152
1403/08/03

فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا

آیا باید ذکر از جانب استاد خاصی باشد؟

نکته اول:
دستوراتی که از جانب خداوند واولیاء آمده است قطعا منشاء اثر برای ما هست.
هر ذکری به لحاظ آن معنا و حقیقتی که دارد تاثیر می گذارد. بستگی به توجهات ذاکر دارد.
نکته دوم:
نوعا اساتید سلوکی دستوراتی می دهند که در شریعت آمده است و اگر ذکری داده می شود به خاطر توجه به حالات اوست. گاهی ذکر جنبه مانعیت از نفوذ موانع و گاهی جنبه محرکیت برای ایجاد تاثیرات در روح شخص است.
استعاذه جنبه مانعیت دارد. لاحول و لاقوه .. جنبه های مانعیت را توجه می دهند. لاحول عن المعصیه و لاقوه بالطاعه الا بالله.. یکی جنبه دفعی و یکی جنبه جذبی دارد.
این اذکار از جانب حکیم (اهل بیت علیهم السلام) رسیده است. کسانی که دستور ذکر می دهند باید بر این اساس باشد.
هر کسی قابلیت برای ذکر دادن را ندارد. چون استاد درد من را می داند و ارتباط روحی که من دارم آگاهی هم دارد و ذکر مناسب می دهد.
نکته سوم:
دستوراتی که از جانب اهل بیت علیهم السلام آمده با توجه به ان دستورات اگر انجام دهیم نتیجه خواهیم دید ولو ضعیف.
نکته چهارم:
نباید به سمت کتاب هایی که جدید نوشته شده افراد بروند بلکه کتاب های در دسترس اصلی مراجعه شود.
نکته پنجم:
اعتقاد به تاثیر ذکر مهم است و تلقین بسیار مهم است. وقتی انسان در خودش یک حالت نامطلوب دارد مطالب خوب را تلقین می کند که تاثیر نگذارد یا از بین برود. مانند حسد که با تلقین این که خداوند داده و.. (امور مثبت واقعی)

منبع: استاد محمدباقر تحریری
سوره الْأَحْزَاب - آیه 41
1403/08/03

اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا

منظور از ذکر

شاید منظور این است که توجهی به صفتی از صفات الهی داشته باشید

منبع: استاد محمد باقر تحریری
سوره الْبَقَرَة - آیه 152
1403/08/03

فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي

ذکر چیست؟

ذکر رابطه مذکور با ذاکر است. اسماء و صفات مذکور بیان می شود. کمتر ذکر برای ذات مذکور اطلاق می شود.
ذکر دو نوع خیر و شر است. اگر رابطه مطلوب باشد: خیر و الا شر.
گاهی اوقات شر خاصی از کسی می رسد حتی نمی خواهد مذکور را تصور کند.
در مقابل این عملی است که انفعالات روحی را از توجه به مذکور در بر دارد. این انفعالات روحی حیات از معنای حقیقی ذکر می کند که مرتبه سوم ذکر یاد قلبی است.
یادقلبی زمانی که تاثیری در وجود مذکور بگذارد و اگر تاثر نباشد تنها یاد ذهنی و ذکری است.
یکی هم یادعملی است.

منبع: استاد محمد باقر تحریری
سوره الْبَقَرَة - آیه 165
1403/02/13

آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَوْ

سنخیت و محبت

زیر ساخت حب، سنخیت است. سنخیت است که حب می آورد.
#محبت

استاد ایوبی

سوره الْإِسْرَآء - آیه 72
1403/02/13

كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا

مهم در مسیر بودن

کسی که در این دنیا طالب حقایق و در مسیر باشد در دنیای آخرت حقایق به او نشان میدن اگر عمر کفاف نده
#سلوک

استاد ایوبی به نقل از استاد سعادت پرور

سوره فَاطِر - آیه 15
1402/11/30

أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ

فقر پیامبر ص و مستحق ریاست

كما أنّ الحكيم الإلهيّ و العالم الرّباني مخدوم العالم، و المستحقّ‌[950]بذاته الكاملة، المنوّرة بنور الحقّ الأوّل، المستضيئة بالشّوارق الإلهيّة لأن يكون مقصودا أوّليّا في التّكوين و مطاعا جبلّيّا للخلائق أجمعين. و سائر المكوّنات موجودة[951]بطفيله مطيعة لأوامره و نواهيه. و ذلك الاستحقاق للرّئاسة[952]موجود فيه من قبل اللّه (تعالى)، سواء كان الخلق عرفوه و أطاعوه أم لا، بل جهلوه و أنكروه.
و ربّما كان مثل هذا الشّخص غير واجد لقوت يومه[953]لغاية الخمول، كما كان نبيّنا (صلّى اللّه عليه و آله) كثيرا ما[954]يستقرض قوت عياله من شخص يهوديّ‌؛ حتّى جاءه ملك استعرض[955]عليه خزائن الأرض و ذخائرها[956]، من غير أن ينتقص[957]درجة[958]في الآخرة، و تواضعت له روحانيّة الأرض، و خضع له[959]الملك المقوّم لنوعيّتها[960]و الحافظ[961]لصورتها و طلسمها، و هو (ص) كان يختار العبوديّة و الافتقار و صحّح[962]جانب الإمكان بإيثار المذلّة و الانكسار. (صدر الدین شیرازی 1381)[0]

[0] صدر الدین شیرازی محمد بن ابراهیم. 1381. کسر أصنام الجاهلیة. تهران - ایران: بنياد حکمت اسلامی صدرا.

سوره الْفَاتِحَة - آیه 2
1402/11/30

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

تفسیر ملاصدرا درباره کل سوره حمد در دفع رذائل

و الشهوة بهيمة و الغضب سبع و الهوى شيطان فالشهوة آفة عظيمة لكن الغضب أعظم منها. و الغضب آفة عظيمة لكن الهوى أعظم منه. قال سبحانه وَ يَنْهىٰ عَنِ اَلْفَحْشٰاءِ وَ اَلْمُنْكَرِ وَ اَلْبَغْيِ [٩٠/١٦].
الفحشاء: الشهوة و المنكر: الغضب و البغي: الهوى و بهذه الثلاثة وقع المسخ في امّة موسى عليه السلام وَ جَعَلَ مِنْهُمُ اَلْقِرَدَةَ وَ اَلْخَنٰازِيرَ وَ عَبَدَ اَلطّٰاغُوتَ أُولٰئِكَ شَرٌّ مَكٰاناً [٦٠/٥].
فبالشهوة يصير الإنسان ظالما لنفسه و بالغضب ظالما لغيره و بالهوى لربه. و لهذا
قال صلّى اللّه عليه و آله[419]: الظلم ثلاثة ظلم لا يغفر و ظلم لا يترك و ظلم عسى الله أن يتركه.
فالظلم الذي لا يغفر هو الشرك بالله إِنَّ اَلشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ [١٢/٣١] و الظلم الذي لا يترك هو ظلم العباد بعضهم بعضا. و الظلم الذي عسى الله أن يتركه هو ظلم الإنسان نفسه.
و نتيجة الشهوة الحرص و البخل و نتيجة الغضب العجب و الكبر و نتيجة الهوى الكفر و البدعة، و يحصل من اجتماع هذه الستّة في بني آدم خصلة سابعة هي العدوان المستلزم للبعد عن رحمة اللّه أي الاحتجاب عنه، و هي نهاية الأخلاق الذميمة، كما انّ الشيطان هو النهاية في الأشخاص المذمومة.
فإذا تقرّر هذا نقول: الأسماء الثلاثة في التسمية دافعة للأخلاق الثلاثة الأصليّة، و الآيات السبع التي هي الفاتحة دافعة للأخلاق السبعة.
بيان ذلك انّ من عرف اللّه تباعد عنه شيطان الهوى: أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوٰاهُ [٢٣/٤٥]
يا موسى خالف هواك فإنّي ما خلقت خلقا نازعني في ملكي إلاّ هواك.
و من عرف انّه رحمان لم يغضب. لأن منشأ الغضب طلب الولاية و الولاية للرحمن اَلْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ اَلْحَقُّ لِلرَّحْمٰنِ [٢٦/٢٥].
و من عرف انّه رحيم صحّح نسبته إليه فلا يظلم نفسه و لا يلطخها بالأفعال البهيميّة.
و أما الفاتحة فإذا قال اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ‌فقد شكر اللّه و اكتفى بالحاصل فزالت شهوته و من عرف انّه رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ‌زال حرصه فيما لم يجد و بخله فيما وجد، و من عرف انّه مٰالِكِ يَوْمِ اَلدِّينِ‌بعد أن عرف انّه اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ‌زال غضبه.
و من قال: إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ‌زال كبره بالأول و عجبه بالثاني.
و إذا قال: اِهْدِنَا اَلصِّرٰاطَ اَلْمُسْتَقِيمَ‌اندفع عنه شيطان الهوى، و إذا قال: صِرٰاطَ اَلَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ‌زال عنه كفره و إذا قال: غَيْرِ اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ اَلضّٰالِّينَ‌اندفعت بدعته، و إذا زالت عنه الأخلاق الستّة التي هي مجامع الشرور كلّها، زال عنه حجابه و بعده عن جناب القدس (صدر الدین شیرازی 1366)[0]

[0] صدر الدین شیرازی محمد بن ابراهیم. 1366. تفسیر القرآن الکریم. Vol. 1. قم - ایران: بيدار.
[419] جاء ما يقرب منه في الجامع الصغير: ٥٧/٢.

صفحه 1 از 5