گفت: «من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و میخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم»، او همچنان به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند.
[سليمان] گفت: «واقعاً من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجاب ظلمت شد.»
پس گفت: من دوستی اسبان را بر یاد پروردگارم [که نماز مستحب پایان روز است] اختیار کردم [زیرا می خواهم از آنان در جهاد با دشمن استفاده کنم و همواره به آنها نظر می کرد] تا [خورشید] پشت پرده افق پنهان شد.
گفت: من دوستى اين اسبان را بر ياد پروردگارم بگزيدم تا آفتاب در پرده غروب پوشيده شد،
در آن حال گفت: (افسوس) که من از علاقه و حبّ اسبهای نیکو از ذکر و نماز خدا غافل شدم تا آنکه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت.
با ورود به سایت می توانید برای این آیه شریفه یادداشت بنویسید.